ترجمه از یوسف
استخراج کننده زیرنویس محمدرضا

سه روز گذشت

اعلیحضرت هنوز بی هوشن

من میترسم دارویی که استاد بهش
داده بهش آسیب بزنه

بزار یکم دیگه صبر کنیم

 

بیا امپراطور دیوانه
زمانش فرا رسیده

اجیته خائن

دنیای تو تموم شده امپراطور رقت انگیز

با من به جهنم بیا

دور شو تو جانوری
از جلوی راه من دور شو

 

مایتریای جعلی

شاهزاده فقیر شیلا گونگ یی

زمانت به سر رسیده

مایتریای جدید داره رشد میکنه

 

بیا،با من بیا

 

اعلیحضرت کابوس میدیدین

 

شما سه روز خواب بودین،اعلیحضرت

 

سه روز شده اعلیحضرت

ما سه روز بالای سر شما بودیم

ما دعا کردیم تا بیدار بشین

سه روز؟

گفتی من سه روز خواب بودم؟

 

بله،اعلیحضرت
چه احساسی دارین؟

 

به نظر میرسه صورت تون روشن و سالم تر شده

 

بله،احساس تازه ای دارم ولی هنوز گیجم

فرنی دوست دارین؟

نه،متاسفم مجبور بودی سه روز

اینجا بمونی،مشاور

نه،اعلیحضرت

چه طور میشه سه روز اینجا نمونم وقتی که شما

بیهوش بودین

 

ممنونم

شما واقعا بزرگ من هستین

من همیشه در کنار شمام اعلیحضرت

 

ممنون

 

میخوام بیشتر استراحت کنم

احساس جدیدی دارم ولی هنوز ضعیف هستم

شما میتونی بری

حالتون خوبه؟

بله،احساس ارامش میکنم
میتونی بری

 

بله،اعلیحضرت

 

شگفت انگیزه

فشاری که تو سرم بود برداشته شده

وزنی که روی قلبم بود دیگه نیست

احساس جدیدی دارم

دردم از بین رفته
احساس روشنایی و سبکی میکنم

 

این نتیجه اون دارو بود؟

اثر دارویی بوده که استاد پزشک به من داده؟

گفتی اعلیحضرت بیدار شده

بله،ملکه

مشاوری با لبخند اتاق اعلیحضرتو ترک کرد

واقعا؟

همچنین خدمتکار امپراطور

فقط یک کاسه فرنی بهش داده

پش قطعا اون بهبود یافته

استاد پزشک صد روز برای این دارو تلاش کرده

حتما موثر بوده

بله،ولی استاد پزشک گردن زده شده

اعلیحضرت همون روز تشنج کرده و گفته

اون بهش سم داده
چه طور میتونسته مجازاتش نکنه؟

بله،ولی باید منتظر میموندن تا اثر دارو تموم بشه

...شرم آوره

 

به نظر سالم میاین،اعلیحضرت

من؟احساس روشنایی میکنم

اخرین باری که همچین حسی داشتم
نمیدونم کی بود

شما دیگه نیازی به شراب ندارید

 

شراب؟

 

نه،فکر کنم دیگه نیازی نداشته باشم

هر مردی نمیتونست با این قدر مصرف الکل

زنده بمونه

نمیدونم این تعریفه یا توهین

 

من شوکه شدم

من استادی که داروی منو درست کرده بودو

کشتم

این دارو درد غیر عادی ایجاد میکنه

 

شاید سرنوشت استاد همین بوده

سرنوشت؟شاید

حالا گرسنگی من برطرف شده چای اماده کن

مشاور چای سز میخوره

بیا امتحانش کنیم

بله،اعلیحضرت

 

گیج کننده است

اعلیحضرت سه روز ساکت بودن

بله،استاد اون رک حرف زد

ما شنیدیم محاکمه عمومی قراره برگزار بشه

هیچ نشانه ای از فعالیت نیست

چرا این قدر مضطرب هستین؟

شاید تحقیقات ناقص باشه

به تحقیقات وسعی نیاز داشته

بله،همه کسایی که تو توطئه اجیته
دست داشتن دستگیر شدن

و ارباب کانگ مجدا دستگیر شده

اونها ده ها تن از پیروان استاد سوک چونگو
دستگیر کردن

شما هدف نهایی هستین،استاد

شما بار ها اینو گفتی

ولی جواب من هنوز همونه

هیچ جایی برای فرار نیست

من نمیخوام فرار کنم

من سرپرست سلطنتی هستم
و هیچ جرمی مرتکب نشدم

چرا باید قایم بشم؟

اعلیحضرت از نظر ذهنی سالم نیست
اون شمشیرشو بیرون کشیده

 

بزار صبور باشیم

نتیجه معلومه
به شما صدمه میرسه

اعلیحضرت خیلی وقته اعتماد به نفسشو از دست داده

به عبارت دیگه اعلیحضرت ضعیف شده

و شما به جای اون دارین خوش می درخشین

اعلیحضرت از موفقیت های روزافزون
شما سردرگم و پریشانه

 

حرف های ته پیونگ کاملا درسته،استاد

شما باید منتظر بدترین چیزا باشید
از خودتون مراقبت کنین

کافیه

روی وظایف تون تمرکز کنین
واکنش بیش از حد خیانته

اعتماد به نفس و شرافت داشته باشین

 

گان امروز به قصر نرفته

چیزی اونو ناراحت میکنه،ولی سکوت کرده

اعلیحضرت داره پرونده ای که قبلا اون حل و فصلش کرده
رو دوباره بررسی میکنه

بله

 

من شنیدم پیروان استاد سوک چونگ هم دستگیر شدن

این منو میترسونه

 

منم همین طور

اگه رازی که اون مایتریای بعدیه آشکار بشه

اونو به خیانت متهم میکنن

این حرفا رو نزن

 

فقط اعضای خانواده در موردش میدونن

علاوه بر این گان جای اعلیحضرتو نگرفته

معنی کار استاد سوک چونگ اینه که

اون بخشی از دنیای بهتر باشه

زیادی داری بزرگش میکنی

شاید حق با تو باشه ولی من
اخیرا خیلی مضطرب شدم

 

من به خواهر دویونگ حسادت میکنم که تو ناجوئه

اون بی خیال و خوش حاله و بچه اش پیش خودشه

مطمئنم از قضیه گان خبر دارن

وضعیت نگران کننده است

 

همون طور که حرف زده بودیم

آموزش نظامی اضطراری رو شروع کردیم

 

خیلی خوبه،ژنرال

ممنونم
بکجه واکنش نشون میده

فعالیت های نظامی رو بررسی کن و
اقدامات لازمو انجام بده

بله،فرماندار

خوبه
واقعا خیلی خوبه

 

من به قصر گزارش دادم

حرکات بکجه مشکوکه

ما وضعیت اضطراری اعلام کردیم

 

سرپرست سلطنتی تو وضعیت سختیه

اون به کمک شما نیاز داره،ژنرال

 

من همه تلاشمو میکنم
من تو زندگیم به اون خدمت میکنم

نگران نباشین،قصر به گزارش من جواب میده

مشکل ما بکجه است

اگه اونها تظاهر ما رو به عنوان جنگ واقعی در نظر بگیرن وضعیت پیچیده ای میشه.

همین طوره ولی نمیتونیم به یک نبرد واقعی دامن بزنیم

 

من تمام تلاشمو میکنم
زیاد نگران نباشین خانم

 

چی؟

نیروهای ته بونگ تو گئوم سونگ
فعالیت نظامی انجام میدن؟

بله،اعلیحضرت اونها تمام نیروهاشونو

از سرار رودخانه و کمپ ها فرا خوندن

این گزارش موجین جو بوده؟

بله،اعلیحضرت

 

خدای من دوباره باید با ته بونگ بجنگیم؟

اونها برای انتقام به ما حمله میکنن؟

این طور به نظر میرسه ،ملکه

 

یک جنگ سخت دیگه

ولی اونها نیروی نظامی کافی در اختیار ندارن

اونا باید رو دفاع از گئوم سونگ تمرکز کنن

اونها میخوان حمله کنن؟

اونها چنین توانایی رو دارن؟

فرض من بر اینه که اونها انگیزه های متفاوتی دارن

انگیزه متفاوت؟

بله،گئوم سونگ یک جای کوچک در
گوشه ای از سرزمین ماست

اونها توانایی رقابت با ما رو ندارن

اونها این فرصت طلایی رو برای ما فراهم میکنن

اگه قصد بازپس گیری گئوم سونگو داشته باشیم

 

درسته،فقط نمایش قدرته

بله،ما تمرکزمونو روی قلعه دایا میزاریم

لازم نیست به هر حرکتی واکنش نشون بدیم

درسته

 

به موجین جو جواب بده

به این فعالیت ها واکنش نشون ندن

 

ماموریتت تو ته بونگ پیشرفتی داشته؟

هنوز دستاورد قابل توجهی نداشتیم

 

این ماموریت نیاز به زمان داره
ولی قطعا سودآور خواهد بود

 

تو بهم اعتماد به نفس میدی

چنین ماموریت هایی ارزشش از ده تا
حمله بیشتره

اگه میتونستم از گونگ یی سوال میکردم

وانگ گان از ته بونگ حذف میکنه؟

 

این هم جنگه
باید موفقیتو بدست بیاری

 

قلعه دایا

کیون هوون یک بار برای فتحش تلاش کرد و
شکست خورد

یک بار در سن سی و پنج سالگی در سال 901

و پانزده سال بعد در سال 916

 

تلاش دوم خودشو انجام داد

دایا دروازه ورود به شیلا بود
و نقطه مهم

و استراتژیک برای دسترسی به رودخانه نکدونک بود

درگیری های داخلی ته بونگ
این فرصتو فراهم کرد تا

بکجه به حملات خودش ادامه بده

 

بله،ارباب

 

این چیه؟

کیون هوون سربازهاشو به قلعه دایا برده؟

 

این یه بحرانه

 

بکجه داره خودشو برای حمله
به دایا و ناجو اماده میکنه

اونها میخوان یک جنگ تمام عیارو شروع کنن

کشور سردرگمه و جنگ ها دارن میان

واقعا خسته کننده است

ما باید فورا برنامه ریزی کنیم

 

ولی چه طوری؟
ارتش ما داره به سمت شمال حرکت میکنه

در حال حاضر تو مسیر پیونگ یانگ هستن
این مشکله که

قصر به سرپرست سلطنتی این اجازه رو نمیده

نیازه که وانگ به ناجو بره

ولی کیون هوون از بکجه داره
حرکتشو انجام میده

اگه اونها قلعه دایا رو بگیرن سود زیادی بدست آوردن و اونوقت

میتونن تمام شیلا رو بگیرن

درسته،ولی ما هیچی نیستیم

 

موقعیت فعلی ارتش معلوم نیست

سرپرست سلطنتی،شما پیشنهاد میکنی چی کار کنیم؟

بزاریم ببینیم چی پیش میاد

ما باید به مشکلات داخلی توجه کنیم

در حال حاضر با سربازهایی که داریم
از خطوط دفاعی محافظت میکنیم

 

من مخالفم
این یک بحرانه

که کشورو تو خطر میندازه

 

ما باید از اعلیحضرت درخواست کنیم
تا اقدامات اولیه رو انجام بده

حق با شماست

این مورد نیاز به توجه اعلیحضرت داره

 

بیاین موضوع رو باهاش در میون بزاریم
و منتظر دستورش باشیم

 

من زمان زیادی رو صرف اجیته کردم

..واقعا پشیمانم

از وقتی به چول وون امدم
کشور داره کوچک تر میشه

اون حرومزاده

من به عروسک خیمه شب بازی
این حرومزاده تبدیل شدم

 

نه،...اجیته کسیه که آرزوهای بزرگ
خودش دنبال میکرد

من و اون یک رویای مشترک داشتیم

...شمال
...پیشروی به سمت شمال

این آرزوی بزرگی بود
ولی غیر ممکنه

تو دیوانه ای امپراطور

من حقیقتو میگم
بله،من میخواستم خیانت کنم

چرا؟چون دیوانه شدی

ما میتونستیم به شمال برسیم و
اسم خودمونو تو تاریخ ثبت کنیم

ولی تو دیوانه شدی و من بهت ترحم کردم امپراطور

شما دیوانه ای

شما دیگه قدرت زیادی برای حکومت ندارین

در نهایت تمام چیزهایی که ساختیو به وانگ گان میدی

تو یه احمقی

 

بله،اجیته میخواست اسمشو تو تاریخ ثبت کنه

واسه همین به من ملحق شد و
روی این موضوع پافشاری میکرد

ولی چی؟همه چیزو به وانگ گان بدم؟

وانگ گان؟

اون قبل اعدام چیزهایی که تو ذهنش بودو گفت

اون حرفا بیهوده نبودن

با نگاهی به گذشته من ذهن سالمی نداشتم

 

ولی گذشته ها گذشته
من باید قوی تر بشم

این وظیفه منه؟

برادر وانگ گان؟

 

نه،نمیتونه برادر گان باشه

مردانی که اطرافش هستن
میخوان از اون سوء استفاده کنن

 

من باید قوی تر بشم

 

من باید طبق برنامه بازجویی رو انجام بدم

و ارباب کانگو مجازات کنم

کسی که ابن نقشه شیطانیو علیه من برنامه ریزی کرده

 

بازجویی چی شد؟

روزها بدون یک کلمه داره میگذره

شاید اون زنددگی منو نجات بده

من پدر ملکه هستم

علاوه بر این من هیچ جرمی مرتکب نشدم

همه کارای اجیته است

 

خدای من
چه اتفاقی برای من میفته؟

 

بسه

 

شما شاگردهای استاد سوک چونگ هستین؟

بله

 

زنده شما رو دفن کردیم
ولی هنوز زنده ای

 

بله،نگهبان ها این دستور ناعادلانه رو انجام دادن

بزارین ما بریم

 

باعث تاسفه که دوباره کارتون به اینجا کشیده شده

 

حالا صادقانه به سوالم جواب بده

عقیده فرقه باپسانگ چیه؟

 

ما به مایتریای بزرگ خدمت میکنیم

در مورد کدوم مایتریا حرف میزنی؟

ماتیریایی که باعث نجات میشه

 

مایتریایی که به درد و رنج ما پایان میده

مایتریای بودایی اعلیحضرت

 

نه،ما منتظر مایتریای واقعی هستیم

چه طور جرات میکنی
اعلیحضرت همون

مایتریاست کسی که برای
نجات دنیا امده

نه،اعلیحضرت مایتریای واقعی نیست

چه طور جرات میکنی
به شکنجه ادامه بدین

بله،ژنرال

 

ادامه بدین
استخوان هاشونو بشکنین

بله

 

حقیقت مشخصه ما به اعتراف شون نیاز داریم

باید رابطه سوک چونگ و سرپرست سلطنتی رو پیدا کنیم

باید بفهمیم در مورد چی حرف میزدن

شما باید ازشون اعتراف بگیرین

حتی با خورد کردن استخوان هاشون فهمیدی؟

بله،ژنرال

 

همه دارن بازجویی میشن

ارباب کانگ زندانی شده

و نیونگدال و کیجیون رو هم گرفتن

 

من کاپیتان نهگبان گشت هستم

ولی یک جنایتکار هستم

اونها سراغ منم میان باید چی کار کنم؟

 

ژنرال،یک راهب هست که میخواد
شما رو ببینه

 

چی؟راهب؟

 

کی هستی؟

اسم من داوه

من داشتم عبور میکردم ولی اینجا
احساس نیروی مرگ به من دست داد

 

نیروی مرگ؟

بله،تو این محل نیروی مرگ وجود داره

 

مشکله یه فنجان چای بخوریم

 

نیروی مرگ؟

 

گفتی اسمت چیه؟

اسمم داوه،ژنرال

 

داو؟

 

نیروهای بکجه میخوان به سمت

ناجو حرکت کنن؟

بله،اعلیحضرت میخوان حمله دیگه ای انجام بدن

چنین گزارش هایی منو ناراحت میکنه

این چیه؟

کیون هوون حمله به قلعه دایا رو رهبری میکنه؟

چه طور میخوان همزمان تو دو جنگ شرکت کنن؟

ولی این گزارش از ناجو امده

من فکر میکنم باید واکنش نشون بدین،اعلیحضرت

بله،ولی این طوری ناجو و قلعه دایا یک
شبه سقوط میکنن

مسائیل مهمی وجود دارن که باید بهشون توجه کنم

 

خیلی اتفاق ها افتاده وقتی که من داشتم
با شیطانی که ذهن منو

تاریک کرده بود مبارزه میکردم

زمانی که اجیته مورد اعتماد من بود

بعد شکست برنامه شمال جلوی من ایستاد

و با پدرزنم همکاری کرد

تا با استفاده از پسرانم علیه من نقشه بکشن

لطفا به پدرملکه لطف کنین اعلیحضرت

 

سوک چونگ که مایتریا بودن من و زیر سوال برد و

باعث شد دنیا سردرگم بشه
در نهایت به مرگش منجر شد

ما از فرقه اش اعترافاتی بیرون کشیدیم

من این گزارشو دیدم نمیدونم چرا برادر گان

با چنین افرادی درگیر شده

من باید این مسائل رو به سرعت حل کنم

و به امور دولتی برگردم

دولت به نظم و انضباط بیشتری نیاز داره

جلسه عمومی رو اماده کنین

 

اعلیحضرت،واقعا ضروریه؟

البته،باید قانونو به نمایش بزاریم مشاور

من مایتریای ابدی و امپراطور این کشور هستم

ریشه فتنه باید خشکیده بشه

باید آسیبی که به شان خانواده سلطنتی
زده شده حذف بشه

من اتهامات اجیته رو بررسی میکنم و

در مورد درست و غلطشون قضاوت میکنم

جلسه رو اماده کن

بله،اعلیحضرت

 

من زنده و سالم هستم
من اینو به مردم نشون میدم

تو این جلسه قانونو به نمایش میزارم

 

به هیچ کس رحمی نمیکنم

بله،اعلیحضرت

میخوام لباس راهب ها رو بپوشم

میخوام عظمت خودمو به عنوان امپراطور نشون بدم

بله،اعلیحضرت

هرگز نمیتونی این قدر باوقار به نظر برسی این طور نیست؟

البته،اعلیحضرت

 

بعدش چه اتفاقی افتاد؟

سوک چونگ پیش بینی کرده

وانگ گان امپراطور بعدیه

واقعا؟

واسه همین اعلیحضرت اونو کشت

بله

من کاملا به امور مذهبی و امور قصر

آگاهی دارم

بله،میتونم تصورشو بکنم

اگه مراقب نباشین شما رو میکشن

 

حق با توئه

اجیته قبل مرگش چنین حرف هایی رو میزد

 

تنها راه زنده موندن اینه که
دست وانگ گانو رو کنی

اعلیحضرت ذهن شما رو میخونه

اون ازتون دوبار سوال نمیکنه

 

شما فقط یک بار میتونی به سوالش جواب بدی

ولی من زندگی مو مدیون سرپرست سلطنتی ام

اون اجیته رو مجازات کرد و به من رحم کرد

ولی اگه گاز گرفته بشی بهت اسیب میزنه

وانگ گان در واقع داره خیانت میکنه

اون نجات دهنده سه امپراطوریه

استاد دوسون اینو پیش بینی کرده

در مورد پیش گویی میدونم

در واقع،سوک جونگ وانگ گانو به عنوان مایتریای جدید معرفی کرده

درسته
اجیته تلاش کرده بود

اونو به تخت بنشونه ولی اون رد کرد

 

در حال حاضر نیروی خیانت وجود داره

این غیر قابل انکاره

 

مراقب خودتون باشین،ژنرال

 

چه طوری؟

 

من امدم به شما رو کمک کنم
افشا کن

افشا؟

تنها راه زنده موندن همینه

 

چرا میخواین به من کمک کنین؟

اعلیحضرت زندگی بی گناهان زیادی رو گرفته

میخوام کمک کنم چون نمیخوام

 

شما زندگی تونو ناعادلانه از دست بدین

 

یه شاگرد بودایی چه انگیزه ای میتونه داشته باشه؟

حقیقتو میگی

افراد بی گناه زیادی کشته شدن

و من هدف بعدی هستم

این تنها امید شماست

شما باید کسایی که برعلیه اعلیحضرت
هستنو تایید کنین

اون داره اخرین حرف های اجیته رو بررسی میکنه

 

همین طوره

اون به شما اعتماد میکنه اگه
حقیقتو بگین

اگه به توصیه من گوش نکنی مرگ در انتظارته

زندگی یا مرگ؟
انتخاب با خودته

 

حقایق سرپرست سلطنتی رو بگم؟

 

اعلیحضرت میخواد بازجویی دومو انجام بده؟

بله،ملکه

 

من فکر کردم فقط واسه زمانی بده

هنوز سلامتی اشو بدست نیورده

 

نمیدونم باید چی کار کنم

همون طور که ما حرفشو میزنیم
بقیه هم در موردش حرف میزنن

ما باید جلوشو بگیریم

پدرت به توطئه علیه

امپراطور متهم شده
اون زنده نمیمونه

 

شما و پدر خودتون این بلا رو سرخودتون اوردین

 

وقتی نداریم که بخوایم بحث کنیم

وضعیت پیچیده تر شده

 

بله،شاید کار پدر درست بود

اون تلاش کرد تا آینده رو تضمین کنه

واسه همین با اجیته همدست شده بود

 

ولی اون پدرزن امپراطوره

اعلیحضرت نمیتونه اونو بکشه

 

من باید شروع کنم

من باید بدون تردید همه چیو مرتب کنم

 

و شروع جدیدی داشته باشم

 

اعلیحضرت،چوی یونگ به دیدن شما امده

بیاد تو

 

مراسم بازجویی اماده شده

افراد دارن جمع میشن

پس ما هم باید بریم

مجرمین برای محاکمه اماده شدن؟

بله،این طور فکر میکنم

در مورد کاپیتان ییم چه طور؟

فکر کنم تو اتاق مشاور باشه

چرا باید اونجا باشه وقتی هنوز
بازجویی نشدن؟

گیج کننده است

ملکه نمیخواد تو این بازجویی باشه

بهتره تو اتاقش باقی بمونه بریم

بله،اعلیحضرت

 

حرف هایی که موقع اعدام زد درسته؟

بله،مشاور

به گفته سوک چونگ وانگ گان
مایتریای بعدیه

 

بله،مشاور این اخرین حرفای اجیته بود

چرا قبلا نیومدی این اطلاعات رو بدی؟

باید مطمئن میشدم که اینا حقیقت دارن

 

گفتی چیزهای بیشتری وجود داره

قبلیه وانگ به دنبال گرفتن زندگی

اعلیحضرت برای تحقق این موضوعه

 

بله،تحقیق تو در مورد جرم اجیته

این موارد معلوم شد

درسته

ولی این ها چیز جدیدی نیستن
شاید چیز دیگه ای داری

چون از مجازات اعلیحضرت میترسی

نه،مشاور
من اشتباه کردم

متهم شدم واسه این که
از چونگ جو امدم

 

ولی اعلیحضرت تو قانون به هیچ کس رحم نمیکنه

ما به کمک شما نیاز دارم،مشاور

 

به اینجا امدم چون فهمیدم همه جنایت ها

به سرپرست سلطنتی ربط داره

 

شما ادعا میکنی همه گفته های
اجیته حقیقت دارن

شما از ترس زود تر از این پا پیش نذاشتین؟
چون میترسیدین؟

بله،لطفا اینو در نظر داشته باشین،مشاور

 

مشاور،اعلیحضرت برای بازجویی به مراسم رفته

 

بریم کاپیتان ییم

 

بله،مشاور

 

اعلیحضرت پادشاه

 

گوش کنین

بله

 

من بازجویی دوم رو ترتیب دادم چون حقایقی

تو آخرین حرف هایی که اجیته زد وجود داشت

تحقیق شخصی من تخلفات زیادی رو کشف کرد

سرپرست سلطنتی وانگ تو با مجرمین مهربان بودی

مهربان بودن خوبه ولی نه تو این زمان

که خیانت شایستگی این کشورو به چالش میکشه

 

فرمانده گئوم

 

بله،اعلیحضرت

 

نشانه قانونو اماده کنین

 

بله،اعلیحضرت

 

اگه اعتراف به جرم بکنی زندگی تو نجات دادی

رحمت واسه کسانیه که توبه میکنن

حرف بزن

کسی که اعتراف کنه من ذهنشو نمیخونم

 

هیچ کس حرف نمیزنه شما به گناه اعتراف نمیکنین؟

 

شرم آوره

کسی چیزی برای گفتن نداره؟

پدرزن

بله،اعلیحضرت

از این بعد شما گناهکار هستین

چیزی برای گفتن داری؟

این بی عدالتیه ، اعلیحضرت

واقعا شرم آوره

 

من سکوت میکنم و ذهن شما رو میخونم

 

من ذهن شما رو میخونم

ترجمه از یوسف
استخراج کننده زیرنویس محمدرضا
تلگرام:wanggun2000